در قسمت صفرم اين مجموعه سوالاتي طرح شد در اينجا پاسخ آن سوالات بر اساس تجربيات کسب شده در کاخانجات داده مي شود.آيا اين شاخص براي تامين کنندگان قطعات خودرو و هم چنين براي دو تامين کننده قطعات خودرو سازان اثري داشته است؟

ممکن است تاکنون سيستم و يا متولي براي بررسي و اندازگيري آن تعريف نشده باشد و يا اينکه اطلاعات آن در دسترس نباشد وليکن براساس بازديدهاي مختلفي که از کارخانجات تامين کننده قطعات خودرو در قالب آديت فعاليتهاي نگهداري و تعميرات و يا آديتهاي سيستمي مبتني بر خواسته هاي مشتري ؛ صورت گرفته است (حدود بيش از 20 کارخانه) اثر قابل ملاحظه و نماياني نداشته است و در اکثر آنها به دليل الزام مشتري در حد پاس کردن صوري و کاغذي آن پيش رفته اند و بسيار معدود کارخانجاتي بوده اند که اين شاخص را ابتدا جدي بررسي کرده وليکن بعد از گذشت زمان کم کم کنار گذاشته شده است و در حد همان گزارشهاي کاغذي افت کرده است.عوامل زير مي تواند دلايلي براي اين کم اثري باشد:

1- عدم شناخت کافي و اصولي از مباني شاخص اثر بخشي کلي تجهيزات

2- نبود استراتژي براي پياده سازي اين شاخص در کاخانجات

3- عدم تعهد مديريت ارشد سازمان در پياده سازي اين شاخص

4- نبود آموزشهاي کلاسيک و کارگاه هاي عملي

5- پراکندگي داده ها ، عدم صحت و دقت آنها در سطح واحدهاي کارخانه  

6- ضعف همکاري و مشارکت کليه واحدهاي سازمان در پياده سازي شاخص